سخته درسم ، رسیده وقت افتادن ، به یاد اون روزا که درسم در یه خط دفتر نقش میبست ، چشم با اشک خیرست به فردایی که توی شهریور یه بخش دیگست ، من نمیدونم بهش نمیومد که انقدر باشه سخت ، نخواستم بفهمم اینو که باید خوند ، فهمیدم حق میدم بهت باشه بخند ( معلم ) ، به من ؟ واقعا که حق داری بخندی که با اون نمرت منو به رگباری ببندی که بد تر از صد تا گلوله سرب داغه ، پاس شدن مثل طلوع صبحه آخه ، تا وقتی درسا آسون بود من غم نداشتم ، واسش تا جایی که تونستم من کم گذاشتم
darooghe_m2: البته خودم میخاستم اینا منت نیست ولی پاس شدن واسه من ، من بعد ریسکه ، دیگه با خاطراتشون خوشم ، پس چون که حتی فکر پاس نشدن کشندس ، بزار بگم ، آخرین سطرمو بخونی ، من میرم که شاید تو پاس بشی بمونی
:|:|:|:|:|:|:|:|
6 امتیاز + / 0 امتیاز - 1391/10/15 - 13:28